.
.
با اجازه از سعدی که فرمود : " شب عاشقان بی دل چه شب دراز باشد "
.
.
شب گشنگان مفلس چه شبی دراز باشد
که شکم به قار و قورش ، چه نوای جاز باشد
نه شکم ، که طبل و کوس است ! از آن کودکانم
ز عیال این نوا چیست؟ که جانگداز باشد
بگذار تا کمربند ، کنم دوباره محکم
که به بند حکمتی هست ، که چاره ساز باشد
نکنم شکایت اینک ، من اگر ز رفتن برق
ز سرم پریده برقی ، که یقین سه فاز باشد
چه خوش است آنکه یک روز به روزنامه خوانم :
به دکان پی نظافت به کسی نیاز باشد
من از آن سبب که شاید بخورم به خواب دیزی
دهنم به وقت خفتن همه شام باز باشد
چو خوراک نان خالی است ، میان سفره ما
پس از این چه احتیاجی به اجاق گاز باشد !!؟
شب جشن و میهمانی ، بخوریم نان قندی
که به خانه میوه ما ، ترب و پیاز باشد
شد اگر پنیر اعلام ، بروم به جستجویش
اگرش به چین و ماچین ، و اگر حجاز باشد
کوپنت چو گشت مفقود ، چه سود زنده ماندن !؟
که کوپن به زندگانی ، سند و جواز باشد
خود من ندارم آهی که کنم به ناله سودا
زن من به فکر صغری است که بی جهاز باشد
تو شنیده ای ز من لیک هنوز هم ندانی
شب گشنگان مفلس چه شبی دراز باشد !!!
.
.
.
امتیاز : |
41 |
نتیجه : 0 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 4 |
|